Quantcast
Channel: سایت تحلیلی خبری عصر امروز - آخرين عناوين سیاسی :: rss_full_edition
Viewing all articles
Browse latest Browse all 35678

احمدی‌نژاد اوایل دولت نهم با اواخر دولت دهم تفاوت زیادی داشت

$
0
0
به گزارش عصر امروز، پرویز فتاح رئیس بنیاد تعاون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برنامه این هفته "شناسنامه" با بیان اینکه متولد سال ۱۳۴۰ هستم، گفت: در زمان وقوع انقلاب اسلامی ۱۷ سال داشتم و در یکی از روستاهای استان آذربایجان غربی زندگی می‌کردم و در سال ۵۷ در اوج مبارزات انقلاب جوان بودم. خانواده ما به واسطه برادر بزرگترم ایوب که از انقلابیون آن زمان در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، با مسائل انقلاب و حضرت امام خمینی (ره) کاملا آشنا بودند.وی افزود: بنده در سال ۱۳۵۳ مطالعه در خصوص انقلاب را با وجود سختی‌ها آغاز کردم و کتاب‌های دکتر شریعتی و مقام معظم رهبری را مطالعه می‌کردم و در همه عرصه‌های سیاسی و تحولاتی آن زمان توفیق حضور داشتم. مخصوصا که در سال‌های ۵۶ و ۵۷ که اوج تحرکات انقلابی بود و مدارس نیمه تعطیل یا کاملا تعطیل بود. ما مسئولیت انجمن اسلامی مدرسه را به عهده داشتیم و در همه جریانات آن دوران به فضل خدا توفیق حضور داشتیم.رئیس بنیاد تعاون سپاه در ادامه تاکید کرد: خوشبختانه در بطن انقلاب همه اقوام از ترک، لر تا عجم و عرب حضور داشتند و در اطاعت از امام و سقوط نظام شاهنشاهی مواضع یکسانی داشتند. البته بعدها در ادامه انقلاب توطئه‌هایی پیش آمد و بیگانگان دخالت کردند که با هوشیاری مردم عزیز کرد همه چیز به خیر و سلامتی گذشت.فتاح در پاسخ به این سوال که در آغاز جنگ تحمیلی کجا بودید، گفت: در روز ۳۱ شهریور ۵۹ که نقطه آغاز جنگ بود، تهران بودم. چرا که مدارس و دانشگاه صنعتی شریف تعطیل بودند و ما با تعدادی از دوستانمان جمع شدیم تا طلبه شویم و در مدرسه فیضیه اسم نوشتیم. حتی کیف خود را آماده کردیم و به تهران آمدیم و در همان روزی که عازم قم بودیم هواپیماهای عراقی را در بالای سر فرودگاه مهرآباد دیدیم. بعد از این اتفاق و پیام امام راحل، ما از همان جا برگشتیم و فکر کردیم که در حال حاضر وقت حوزه رفتن نیست. به ارومیه برگشتیم و به آموزش نظامی در کنار دریاچه ارومیه رفتیم.تا مرز اسارت رفتم/ رگم را پیدا نمی‌کردند که سرم بزنندوی تاکید کرد: شهیدان حمید و مهدی باکری به ما آموزش خمپاره می‌دادند و ما بعد از آن آموزش به جبهه کرمانشاه رفتیم. در پایان جنگ نیز که آخرین عملیات، عملیات مرصاد بود، پایگاه ما لشکر ۶ ویژه در ۴۵ کیلومتری کرمانشاه نزدیک تنگه حسن‌آباد بود که در آن شب تاریخی ما با گردان‌هایمان با منافقین به تیپ هم خوردیم و روبرو شدیم و درگیری‌های شدیدی به وقوع پیوست که من تا مرز اسارت پیش رفتم. خیلی از دوستان خوب من و فرماندهان گردان‌ها همراه من بودند که به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و حتی بنده ۳ شبانه‌روز نخوابیدم. در روز آخر که عملیات به اتمام رسید و ما به پیروزی رسیده بودیم، حتی نای راه رفتن نداشتم و ما را خواباندند که سرم بزنند، اما حتی رگ هم پیدا نمی‌کردند.رئیس بنیاد تعاون سپاه در پاسخ به این سوال که زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ چه احساسی داشتید اظهار داشت: من مداوم گریه می‌کردم و خاطرم هست زمانی که پیام حضرت امام را شنیدم به حدی گریه‌ام شدید بود که سردرد گرفتم و در خانه ماندم و نمی‌دانستم چه کار بکنم. چندین ساعت گریه می‌کردیم و تحملش برای من سخت بود. مخصوصا آن جمله حضرت امام که فرمودند من جام زهر را می‌نوشم. برای ما رزمندگان سخت بود و همه‌اش آرزو می‌کردیم که مرده بودیم و این جمله امام را دریافت نمی‌کردیم. البته بعد از حمله منافقین، آن حس رزمندگی و شور و حال را با پیام حضرت امام و حضرت آقا که امام جمعه بودند، به ما بازگشت.حتی از ۵۰ متر خاک ایران هم کوتاه نیامدمفتاح در پاسخ به این سوال که بعد از جنگ مسئولیت اجرای بخشی از قطعنامه ۵۹۸ را برعهده گرفته بودید اظهار داشت: بله. این توفیق را پیدا کردم. نیروهای سازمان ملل با ۴۲ ملیت به ایران آمده بودند و در ایران و عراق مستقر شده بودند و در فاصله ۲۰ کیلومتری مرز از کردستان تا شلمچه مستقر بودند. بعدها مسئولیت ستاد نظامی اجرای قطعنامه را عهده‌دار شدم و با توجه به اینکه مهندس بودیم و مقداری با نقشه‌برداری آشنا بودم، انتخاب این بود. هیئت ۹ نفره‌ای نیز از طرف حضرت آقا در سال ۶۸ و ۶۹ مسئول تعیین خطوط مرزی بود که من در آن بودم، چرا که در طول ۸ سال جنگ خطوط مرزی ما با عراق به هم خورده بود و میله‌های مرزی از بین رفته بود. دو سال تلاش بی وقفه مهندسی صورت گرفت تا توانستیم آن میله‌های مرزی را با همکاری ارتش و سپاه نصب کنیم.حتی خاطرم هست با وجود هزاران میله مرزی یکی از میله‌ها ۵۰ متر اختلاف داشت و ما ۲۵ روز صبر کردیم تا توانستیم به عراقی‌ها ثابت کنیم این ۵۰ متر خاک ایران است و از خاک کشور کوتاه نمی‌آییم.وی همچنین گفت: اولین مبادله اجساد مطهر شهدا توسط ما انجام گرفت و من این توفیق را پیدا کردم که در مرز شلمچه در سال ۶۹ و درست در خط مرزی مراسم بسیار باشکوهی را برگزار کردیم و اجساد تعدادی از شهدا را تحویل گرفتیم که این باب فتحی برای جست‌وجوهای بعدی شهدا بود.رئیس بنیاد تعاون سپاه پاسداران در پاسخ به این سوال که دلیل ارتباط ویژه شما با جلال طالبانی رئیس جمهور عراق چیست، گفت: بنده در زمان جنگ توفیق داشتم که در جبهه کردستان و هم در قرارگاه برون‌مرزی جبهه رمضان حضور داشته باشم. همچنین در جبهه جنوب و فاو نیز فعالیت داشتم در مدتی که در قرارگاه برون مرزی رمضان فعالیت می‌کردم. میزبان ما در عراق جلال طالبانی بود و مقری در دل کوهستان اطراف دریاچه دوکان داشت که بسیار منطقه صعب‌العبوری بود و او در دل کوه‌ها این مقر را ایجاد کرده بود. یعنی ۵۰۰ نفری که از ایران رفته بودند، توسط جلال طالبانی میزبانی می‌شدند و دوران بسیار شیرینی را برای ما رقم زد.فتاح با بیان اینکه ما در آن زمان آخرین میله مرزی را زدیم و مرز برای ما تثبیت شد و به این ترتیب نیروهای سازمان ملل نیز از ایران رفتند و ماموریت ما به اتمام رسید، گفت: با توجه به اینکه درسم در دانشگاه صنعتی شریف در رشته سازه به پایان رسیده بود، به جهاد سازندگی رفتم و در ۱۹ بهمن سال ۷۰ زمین سد کرخه را از وزارت نیرو که کارفرمای آن زمان بود تحویل گرفتم و امضای من هنوز پای آن برگه وجود دارد.وی با تاکید بر اینکه ما در آن زمان پیمانکار بودیم خاطر نشان کرد: اولین و بزرگترین سد تاریخ کشور می‌خواست احداث شود و رزمندگان و جوانانی که از جبهه برگشته بودند می‌خواستند آن را احداث کنند. خیلی‌ها در آن زمان تردید داشتند و فکر می‌کردند ممکن است آبروریزی شود و رزمندگان نتوانند. در آن زمان وزیر نیرو آقای مهندس زنگنه بود و ایشان هم موافق بود و هم مقداری دلهره داشت، اما آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت محکم ایستادند و معتقد بود که رزمندگان می‌توانند و علی‌رغم همه مخالفت‌ها از ما حمایت کردند و این سد را به بچه‌های رزمنده دادند. ما هم می‌دانستیم که مسئولیت سنگینی را می‌پذیریم، اما خداوند یار ما بود و بعد از ۱۰ سال در سال ۸۰ و دوره اصلاحات آقای خاتمی رئیس جمهور بر بام کرخه ایستاد و با افتخار پرچم جمهوری اسلامی و یادمان شهدای فتح‌المبین را بر فراز کرخه برافراشتیم تا همه بدانند کرخه محل عملیات فتح‌المبین بوده است."آقا" پارچه برزنتی را که دیدند لبخند زدند و فرمودند این شعار را حفظ کنیدرئیس بنیاد تعاون سپاه تصریح کرد: این اتفاق نشان داد رزمندگان و بچه‌ مذهبی‌ها و آنهایی که به اساس نظام معتقدند، اگر مقداری مسائل علمی و فنی را یاد بگیرند و رعایت کنند، می‌توانند. مقام معظم رهبری در آن زمان دو بار از کرخه بازدید کردند. یک بار که بنده نیز در این بازدید حضور داشتم و آقای زنگنه نیز در سال آخر وزارتش با بالگرد در این بازدید حضور داشت. ما بچه‌ مذهبی‌ها حدود ۱۰۰ متر پارچه برزنتی خریدیم و روی آن به بزرگی نوشتیم "حزب‌الله می‌تواند". حضرت آقا که از بالا می‌آمدند و بر بدنه کرخه این شعار را دیده بودند، موقع سخنرانیشان لبخند می‌زدند و فرمودند من شعار را دیده‌ام و این شعار را حفظ کنید و بر شعار ما می‌توانیم تاکید فرمودند.وزیر سابق نیرو در پاسخ به این سوال که چگونه در دولت نهم برای تصدی وزارت نیرو به محمود احمدی‌نژاد معرفی شدید اظهار داشت: آشنایی من با آقای احمدی‌نژاد به اول انقلاب بر می‌گشت. وی نیز همانند من دانشگاهی بود و در دانشگاه علم و صنعت تحصیل می‌کرد. بعد از اینکه دانشگاه به علت انقلاب فرهنگی تعطیل شد، آقای احمدی‌نژاد به همراه تیمی به استان آذربایجان غربی آمد. یکی از آنها استاندار و دیگران نیز معاون و فرماندار شدند. بنده نیز در آن زمان به واسطه مسائل انقلاب با دوستان بیشتر آشنا شدم. لذا آشنایی اولیه من با آقای احمدی‌نژاد از ارومیه آغاز شد.احمدی‌نژاد را به داخل عراق اعزام کردیم/ وی چندماه در عراق بودفتاح ادامه داد: آقای احمدی‌نژاد در جبهه برون مرزی مسئول امور پشتیبانی جنگ بود و لذا بیشتر با هم ارتباط داشتیم. او همچنین در دوره‌ای مستقیما به یگان ما آمد و به مسائل برون مرزی علاقه‌مند شده بود و ما او را به داخل کشور عراق اعزام کردیم و چندین ماه در این کشور حضور داشت و زمانی که به ایران بر می‌گشت و به پیشواز او رفته بودم، با توجه به اینکه چند روز پیاده‌روی کرده بود، شرایط سختی داشت.وی تاکید کرد: آقای احمدی‌نژاد در دولت هاشمی رفسنجانی استاندار اردبیل بود و از من دعوت کرد تا به او کمک کنم و بنده نیز برای کمک به وی دو بار به اردبیل رفتم. زمانی که آقای احمدی‌نژاد شهردار تهران شد، بنده را برای تصدی معاونت عمرانی دعوت کرد، اما با توجه به اینکه درگیر سد کرخه بودم، نتوانستم به وی کمک کنم. تا اینکه ایشان بعد از انتخاب به عنوان رئیس دولت نهم از من برای همکاری دعوت کرد.وزیر نیروی دولت نهم اظهار داشت: رسانه‌ها در آن زمان اعلام کرده بودند که لیست وزرای آقای احمدی‌نژاد بسته شده است و قرار است به مجلس اعلام شود.بنده نیز در آن زمان مسئول کارهای خود و بحث سدسازی بودم. در آن زمان برای بدرقه پسرم امیرحسین که قرار بود به عمره دانش‌آموزی برود به فرودگاه رفته بودم و درساعت ۷ صبح در راه فرودگاه بودم که فردی با من تماس گرفت و گفت که آقای رئیس جمهور می‌خواهد با شما صحبت کند. همان تلفن جواب دادن من منجر به گیرافتادنم شد و آقای احمدی‌نژاد گفت که با تو کار دارم و اگر آب دستت هست به زمین بگذار و سریع به نهاد ریاست جمهوری بیا. بعد از اینکه حاج خانم را به منزل رساندم، به سرعت به نهاد ریاست جمهوری رفتم و این در حالی بود که اولین بار بود که به این ساختمان می‌رفتم.مقابل پاستور یک ساعت معطل شدم/ هر چه می‌گفتم احمدی‌نژاد کارم دارد راهم نمی‌دادندفتاح گفت: زمانی که به دم درب ریاست جمهوری رسیدم می‌گفتند تو چه کسی هستی و من به آنها می‌گفتم که آقای رئیس جمهور با من کار دارد و به هر کسی که زنگ می‌زدم جواب نمی‌داد، لذا یک ساعت مقابل درب پاستور معطل شدم. بعد از یک ساعت بالاخره پیغام من را به آقای احمدی‌نژاد رساندند و ایشان گفته بود که فتاح به سرعت به دیدنم بیاید.وی ادامه داد: آقای رئیس جمهور در آن زمان به بنده گفت با توجه به بررسی هایی که انجام داده‌ام می‌خواهم شما را به عنوان وزیر نیرو معرفی کنم و من هر چه می‌گفتم آماده نیستم، آقای احمدی‌نژاد گوش نمی‌داد و تاکید داشت که به سرعت برنامه‌ای برای ارائه به مجلس بنویس و من گیر افتادم.وزیر نیرو دولت نهم در پاسخ به این سوال که کار کردن با محمود احمدی‌نژاد چگونه بود، اظهار داشت: با توجه به اینکه تجربه نداشتم، اداره وزارتخانه سنگینی مانند نیرو و تعامل آن در دولت با شخص رئیس جمهور به چه صورت است، اگر این تجربه را داشتم بهتر می‌توانستم مجموعه شرایط را اداره کنم. واقعا شرایط سختی بود و خیلی‌ها از من می‌پرسیدند که معنای این کلمه سخت چیست اما تنها می‌توانستم به آنها بگویم که سخت بود. نه اینکه فقط کار کردن با شخص آقای احمدی‌نژاد سخت باشد، بلکه کار کردن در وزارت نیرو و خیلی از وزارتخانه‌ها سخت بود و این به دلیل توقعات مردم و انتظارات نمایندگان محترم و هماهنگی با سایر وزارتخانه‌ها بود. مسائل بودجه‌ای و اتفاقات آب و برق کشور نیز این شغل را به کار سختی تبدیل کرده بود.با احمدی‌نژاد رفیق بودیم، ولی روحیات‌مان متفاوت بودبه گزارش تسنیم، رئیس بنیاد تعاون سپاه در پاسخ به سوالی که وقتی شما وارد دولت شدید، می‌گفتند که آقای احمدی‌نژاد به شما علاقه ویژه‌ای دارد و ارتباط قبلی بین‌تان است، اما سرانجام این علاقه به کجا رسید، افزود: واقعیت همینی بود که شما گفتید. من و آقای دکتر احمدی‌نژاد رفاقت داشتیم و سایر وزراء ارتباطشان با رئیس جمهور مثل من نبود. ما در سخت‌ترین شرایط جنگ با هم بودیم.وی افزود: بعد از جنگ نیز رفاقت ما ادامه داشت. در دوران جنگ و پس از آن رفت و آمد خانوادگی داشتیم. البته رودربایستی نیز به واسطه این نزدیکی با یکدیگر پیدا کردیم. لذا وقتی که می‌رفتم مطلبی را به آقای احمدی‌نژاد بگویم، مانند بقیه وزرا نبود که بر اثر آداب و رسوم خاصی باشد.فتاح با بیان اینکه اکثر ناهار و صبحانه خوردن ما با احمدی‌نژاد کنار هم بود و ایشان نیز بزرگوارانه برخورد می‌کردند، گفت: من تا جایی که توانستم حرمت ایشان در دو دولت را مدنظر قرار می‌دادم، منتها اخلاق دوستانه با رفتار اداری دو امر متفاوتی است. من و دکتر احمدی‌نژاد ارتباط صمیمی داشتیم و البته مسائلی پیش می‌آمد که نشان می‌داد خلق‌مان و روحیه‌مان متفاوت است. من روحیه نرمی داشتم و دارم و نگاه من به دولت قبل از خودمان متفاوت بود.وی تصریح کرد: وقتی به دولت رفتم گفتم که جای آبادی آمدم و به گذشتگان وزارتخانه احترام می‌گذاشتم و همه را دعوت کردم و تا روزی که از وزارت بیرون آمدم، با همان وزراء ارتباط داشتم. البته این به معنای این نبود که به لحاظ سیاسی با آنها همفکر بودم. معنی این کار این است که ما ضمن حفظ همه مراتب خطوط فکری و سیاسی خودمان، تعامل سازنده هم داریم و این لطمه‌ای بر افکار و اعتقادات نمی‌زند.احمدی نژاد ۸۴ با ۹۲ خیلی تفاوت داشتوزیر نیرو در دولت نهم در پاسخ به این سوال که چه میزان از آن حلقه‌ای که گفته می‌شد وجود دارد، آقای احمدی‌نژاد را تغییر داد، اظهار داشت: من آن شناختی که از آقای احمدی‌نژاد در اول دولت نهم داشتیم و از قبل او را می‌شناختیم، با آن احمدی‌نژادی که در آخر دولت دهم دیدیم خیلی متفاوت بود.وی بر همین اساس اضافه کرد: این نشان می‌دهد که سیاستمداران به تجربه کنش و واکنش با واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی تغییر پیدا می‌کنند. البته منظور من این نیست که این تغییر ممکن است مثبت باشد یا منفی، ولی می‌توانم بگویم که شخصیت انسان‌ها و نگاهشان به مسائل در طول زمان تغییر پیدا می‌کند و این اتفاق در نگاه آقای احمدی‌نژاد و رفتارشان رخ داد.رئیس بنیاد تعاون سپاه در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر بهترین یاران وی در دوران جنگ نیز اظهار داشت: ما با شهدای زیادی مشهور بودیم و من این را قدر می‌دانم. من هم در جنوب بودم و هم در غرب بودم و با انسانهای بزرگ و ارزشمندی آشنا شدیم. بعضی از این انسانها خیلی بزرگوار و ارزشمند بودند که به یک نکته از آن اشاره می‌کنم.وی افزود: شهید محمد بروجردی خیلی ما را دوست داشت و بنده هم به ایشان خیلی ارادت داشتم. جمعه‌ای بود که در خدمت ایشان بودیم و فردای این جمعه شهید شدند. قرارگاه حمزه بودیم و در حال طراحی نقشه و عملیات بودیم. من روبروی شهید بروجردی نشسته بودم. خدا شاهد است من به یقین احساس می‌کردم که در مقابل یک شهید نشسته‌ام. یک انسان بهشتی آمده و خدا آن را نازل کرده و روبروی من نشسته است. همه چیز گواهی می‌داد که آقا محمد رفته و روحش اینجاست. من پیش خود به خدا می‌گفتم چه کسی را در برابر من نشانده‌ای، یقین داشتم که شهید می‌شود و به خدا می‌گفتم که خدایا یک‌جوری این بروجردی را نگه دار.رئیس بنیاد تعاون سپاه تصریح کرد: من روی صندلی نشسته بودم و شاید شهید بروجردی در آن هنگام حدود ۱۰ بار از مقابل من رفت و آمد کرد. برگشت و به من گفت حتی ببین پای انقلاب و امام باید بایستیم و تا آخر هم باید بایستیم و در حین گفتن این حرف‌ها حرکت می‌کرد.فتاح خاطرنشان کرد: فردایش نشسته بودم و منتظر زنگ بودم و خدا شاهد است که بی‌سیمم زنگ خورد و برداشتم و گفتند که محمد رفته است و من گفتم که من منتظر این لحظه بودم. من خود را مدیون شهدا می‌دانم.وی در بخش دیگری ازسخنانش در خصوص نحوه فعالیت قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء نیز گفت: این قرارگاه با مجوز دولت اول سازندگی کار خود را شروع کرد. آن اوایل ما آرم قرارگاه را با بزرگان آن زمان درست کردیم و اولین محل‌های آن را اجاره کردیم و کارش آغاز شد. ما آن زمان دورنمای قرارگاه را اینگونه نمی‌دیدیم که این شجره طیبه به این اندازه بال و پر پیدا کند و گسترده شود، ولی در عمل نشان داد که چون اساسش درست بوده و نیت‌ سازنده‌های آن پاک بوده است، برکت کارش نیز زیاد بود. با یک کار، کار خود را شروع کرد و اکنون به این اندازه توسعه پیدا کرده است.رئیس بنیاد تعاون سپاه با بیان اینکه قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء‌امروز به اندازه‌ای توسعه پیدا کرده است که برخی از خودی‌ها منتنقد آن هستند، خاطرنشان کرد: من اول جنگ ۵۹ در کرمانشاه بودم و در اوج بدبختی قرار داشتیم و دریغ از یک تیپ و گردان و یک دسته. اما در آخر جنگ در همان لشکری که من بودم ۲۶ گردان داشتیم.فتاح افزود: قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء براساس نیاز مملکت با سازندگی شروع شده است. همه دولت‌ها چه دولت سازندگی، چه اصلاحات و چه دولت نهم و دهم بر روی سازندگی مایه گذاشتند و این نشان می‌دهد که کار شده است و اگر قرارگاه نبود، حتما کمبودهایی داشتیم. چرا که پیمانکارهای ما به این اندازه رشد نکرده بودند که پروژه‌های بزرگ را در دست بگیرند و ناچارا به خارج وابسته می‌شدیم.خیلی‌ها از من می‌خواستند کاندیدای ریاست‌جمهوری شوموی با بیان اینکه آمدن قرارگاه سازندگی به معنای قطع دست خارجی بود، در پاسخ به این سوال که در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ به شما پیشنهاد کاندیداتوری شد؟ گفت: کمابیش بله. (با خنده) سوال‌های سخت سخت می‌پرسید.فتاح خاطرنشان کرد:‌واقعیت این بود که من آمادگی نداشتم و این اصلی‌ترین دلیل بر عدم کاندیداتوری‌ام بود. البته خیلی‌ها از مسئولین، معتمدین از من تقاضای کاندیداتوری را داشتند، اما من آمادگی نداشتم.وی در پاسخ به این سوال که چه کسانی از شما این خواسته را داشتند، گفت: اجازه بدهید اسم نبرم. حقیقتا من از اول و حتی یک سال قبل و تا یک ماه قبل از انتخابات پیشنهاد کاندیداتوری را داشتم، اما همه آنها را رد کردم، چرا که آمادگی آن را نداشتم و احساس می‌کردم دیگرانی بودند که بهتر از من هستند.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 35678

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>