به گزارش عصر امروز به نقل از مؤسسه یهودی امور امنیت ملی، دنیس راس و اریک ادلمن، دو دیپلمات برجسته آمریکایی با تهیه گزارشی در مورد مفاد توافقنامه موقت هستهای با ایران، میکوشند ابعاد مختلف اجرایی شدن این توافقنامه را بررسی کرده و تأثیر آن بر آمریکا، خاورمیانه و اسرائیل را بسنجند. در ادامه بخش اول این گزارش را میخوانیم.اصول دیپلماسی و توافقنامه موقت۱. مذاکره از موضع قدرتبرنامه اقدام مشترک اهرم قدرتی را علیه ایران در اختیار آمریکا قرار داد تا همزمان با مذاکره برای رسیدن به یک توافقنامه جامع و اجرای آن، به ایران فشار وارد کند. این به آن دلیل است که توافقنامه مذکور باعث گشوده شدن رژیم تحریمهای بینالمللی است که در ابتدا کمک کرد ایران به سر میز مذاکرات بیاید. همچنین توافقنامه هم توسط دولت روحانی و هم توسط دولت اوباما به گونهای تفسیر شده است که مققر میدارد آمریکا هیچگونه تحریم جدیدی را علیه ایران وضع نکند ـ یا حتی قانونی را تصویب نکند که در صورتی که ایران نتوانست تعهدات خود را انجام دهد، تحریمهای بیشتری اعمال کند.هنگامی که تحریمها برداشته شوند، حتی در مدتی که موقت در نظر گرفته شده است، اعمال مجدد آنها بسیار دشوار خواهد بود. در نتیجه ایران انگیزه و فرصت بسیاری خواهد داشت تا از مذاکرات بیرون برود و امتیازات بیشتری را حاصل کرده و وقت بیشتری را برای غنی سازی بخرد، چرا که اهرم فشار آمریکا، تحلیل رفته است. این مسیر ایران برای رسیدن به توانمندی هستهای را هموار میکند و احتمار بیثباتی در منطقه خاورمیانه را بالا میبرد.آمریکا توافق کرده است تا چند میلیارد دلار از داراییهای ایران را که مسدود شده است به این کشور بازگرداند و در عوض ایران برای مدت موقتی برنامه هستهآی خود را محدود کند. با این حال، برنامه اقدام مشترک وجوه کلیدی رژیم گستردهتر تحریمی را در این دوره موقت، به حالت تعلیق درمیآورد، از جمله تحریمهای حیاتی که علیه بخشهای صادراتی مهم ایران و نیز ذخایر طلای این کشور، وضع شده بود. پیش از این توافقنامه، این تحریمها روی هم رفته به شدت منابع مالی ایران را برای تأمین بودجه کلی در مضیقه قرار دادند؛ بودجهای که هزینههای برنامه هستهای ایران را تأمین میکند، ثبات داخلی آن را برقرار میسازد و از متحدین منطقهای ایران، حمایت به عمل میآورد.این اقدامات اجرای تحریمهای باقی مانده را پیچیده میسازد ـ از جمله ممنوعیتهای کلیدی علیه بخش مالی و بانکی ایران ـ چرا که رفع آن دسته مذکور از تحریمها، به ایران اجازه میدهد روابط خود با اقتصاد جهانی را مجدداً برقرار کند. این فرایند خود، خود را تقویت میکند، چرا که چالشهای رو به فزونی اعمال تحریمها شرکتهای بیشتری را تشویق میکند تا وارد بازار ایران شوند. نتیجه مشابهی در مورد کره شمالی کره شمالی حاصل شد؛ جایی که آمریکا و شرکای آن نتوانستند پس از آنکه پیونگیانگ توافقنامه هستهای خود را زیر پا گذاشت، تحریمهای مالی را مجدداً وضع و اجرا کنند. بلافاصله پس از اعلان امضای توافقنامه، ارز ایران (ریال) مجدداً قوت گرفت و قیمت نفت اندکی پایین آمد، در حالی که شرکتهای خارجی به دنبال عقد قرارداد با دو بخش مهم صادراتی ایران بودند (انرژی و خودرو). حاصل جمع رفع تحریمها و تجدید خوشبینی سرمایه گذاران میتواند منجر به شکوفایی اقتصاد نابسامان ایران شود؛ بسیار بیشتر از آنچه که رفع سد از داراییهای خارجی ایران توسط آمریکا، برای این کشور سودمند باشد.رهبران ایران آشکارا ضعیف شدن مستمر اهرم فشار آمریکا را پیشبینی میکنند. در هفته پس از توافقنامه ژنو، روحانی گفت «در مورد موضوع هستهای، من به مردم قول میدهم که اولین قفل باز شد. ما بنیانهای رژیم تحریمها را تکان دادهایم.» روز بعد، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه گفت: «پس از آنکه شکاف در تحریمها آشکار شود، همه چیز به حالت عادی باز میگردد.»گروه ۱+۵ توافق کرد که در دوره موقت هیچ تحریم جدیدی وضع نکند و شورای امنیت سازمان ملل نیز به این ماده پایبند شد، که این باعث تضعیف بیشتر آنها شد. کنگره به طور مکرر اعلان کرد که تمایل دارد تا محدودیتهای اقتصادی بر ایران را تشدید کند حتی با اینکه دولت ایران و آمریکا اصرار داشتند که برنامه اقدام مشترک، کنگره را از انجام چنین کاری منع میکند. برای نشان دادن جدی بودن ماجرا، ظریف اقدام وزارت دارایی آمریکا در وارد کردن ۱۶ شرکت جدید به فهرست شرکتهای تحریم شده را اقدامی خلاف توافقنامه دانسته و از مذاکراتی که در وین برای بررسی اجرای برنامه اقدام مشترک در حال برگزاری بود، خارج شد. این در حالی بود که برنامه اقدام مشترک و تحریمهای محدود کننده آمریکایی هنوز اجرایی نشده بودند و ورود این شرکتها به فهرست مذکور تحت تأثیر تحریمهای موجودی صورت گرفت که برنامه اقدام مشترک به هر ترتیب آنها را تعلیق نخواهد کرد.در نتیجه برنامه اقدام مشترک، همان ابزاری را که در آوردن ایران بر سر میز مذاکرات موفق عمل کرد، تضعیف میکند؛ آن هم در زمانی که آمریکا میکوشد بر حیاتیترین اقدام دیپلماتیک خود در چندین دهه گذشته، تکیه زند. مذاکره کنندگان نباید چنین وظیفه خطیری را دستکم گرفته و باید توجه و دقت کافی داشته باشند.۲. هدر ندادن زمانبرنامه اقدام مشترک ایران را مجبور نمیکند که پیش از آنکه بتواند توانمندی تسلیحاتی هستهای غیر قابل شناسایی تحصیل کند، برنامه هستهای خود را متوقف سازد. با سرعتی که ایران داشت، پیش از رسیدن به توافق، حداکثر زمان تخمینی تا رسیدن به توانمندی مذکور اواسط سال ۲۰۱۴ تعیین شده بود، گروه ۱+۵ لازم است تا توافقنامهای نهایی را با یک چارچوب زمانی کوتاه مدتی برای ایران مشخص سازد تا تعهدات آن را تأیید کند. این در حالی است که برنامه اقدام مشترک برنامهای با چارچوب زمانی بلند مدتتر از چیزیست که گفتیم، توافقنامهای چند مرحلهای با ضربالعجلهای قابل جابهجایی و در نهایت هیچ محدودیتی را بر توانمندی ایران برای تعقیب توانمندی تسلیحاتی هستهای وضع نمیکند. با ترک همه اقدامات برای جلوگیری از بروز یک ایران هستهای، این چارچوب زمانی سست، میتواند بیثباتی منطقهای بیشتری را رقم بزند، و نیز اسرائیل را به انجام یک حمله نظامی پیشگیرانه تشویق کند.اول اینکه توافق موقت شش ماه بلافاصله پس از آنکه برنامه اقدام مشترک امضا شد، اجرا نشد. از آنجا که توافقنامه تا اوایل سال ۲۰۱۴ عملیاتی نشد، بازه زمانی توافق موقت تا جولای ۲۰۱۴ ادامه پیدا خواهد کرد.دوم اینکه چارچوب زمانی شش ماهه برنامه اقدام مشترک «در صورت توافق دو طرف، قابل تمدید است.» احتمالاً این به خاطر حصول اطمینان از رسیدن به مطالبه اعلانی توافقنامه است ـ اما الزامی ندارد ـ که یک توافق جامع حاصل شود و طی یک سال پس از اجرای برنامه اقدام مشترک اجرا شود. از آنجا که توافقنامه موقت مانع آن نمیشود که ایران پنجره میانبر زدن را به روی خود بسته ببیند، یک چارچوب زمانی یک ساله باعث میشود که «اطمینان حاصل کنیم برنامه هستهای ایران صرفاً صلحآمیز خواهد بود» که به خوبی از پیشبینی اواسط ۲۰۱۴ برای رسیدن به توانمندی تسلیحاتی هستهای غیر قابل شناسایی، عبور کرده و آن را پشت سر میگذارد.در نهایت اینکه، حتی آخرین گام توافقنامه جامع نیز همیشگی نخواهد بود بلکه «چارچوب زمانی بلند مدت مشخص دارد که بر سر آن توافق صورت میگیرد.» با در نظر گرفتن یک تاریخ انقضای مشخص برای توافقنامه نهایی، ایران به خوبی در جایگاهی قرار میگیرد که میتواند یک برنامه هستهای عادی و در سطح صنعتی در اختیار داشته باشد که به هیچ وجه در معرض پادمانهای نهادهای بینالمللی نخواهد بود تا از میانبرزدن هستهای آن جلوگیری کنند.۳. انکار توانمندی تسلیحاتی هستهای ایرانبرنامه اقدام مشترک محدودیتهای کافی را بر برنامه غنی سازی ایران وضع نمیکنند تا توانمندی تسلیحاتی از این برنامه به طور کامل طرد شود. این برنامه، پیشرفت غنی سازی ایران را پیش از ضربالعجل اواسط سال ۲۰۱۴، به عقب بازنمیگرداند. بلکه تنها سطوح غنی سازی، ذخایر اورانیوم، سانتریفیوژها و مسئله تولید پلوتونیوم را محدود میسازد تا زمانی که یک توافقنامه جامع به امضا برسد. این برنامه همچنین به ایران اجازه میدهد تا برنامه هستهای خود را به طور موقت با سطوح پایین غنی سازی و ذخایر اورانیوم غنی شده، به پیش ببرد. این برنامه مسائل مربوط به تسلیحاتی سازی یا سیستمهای پرتاب را پوشش نمیدهد. بنابراین ایران میتواند در این مدت به مسیر خود در جهت رسیدن به توانمندی تسلیحات هستهای ادامه دهد و همه اینها در صورتی که توافق موقت تمدید شود، میسر است. جدای از این، برنامه اقدام مشترک محدودیتهای دائمی بر غنی سازی ایران وضع نمیکند. این محدودیت غیردائمی در بلند مدت مانع هستهای شدن ایران نمیشود.چندین متغییر وجود دارد که مشخص میسازد که ایران با چه سرعتی میتواند مواد شکافت پذیر لازم برای یک سلاح هستهای را تولید کند: بزرگی و سطح غنی شدگی ذخایر اورانیوم آن، تعداد و نوع سانتریفیوژهای در حال کار و مستقر شده، طراحی تأسیسات غنی سازی و احتمال تولید پلوتونیوم در راکتور آب سنگین اراک (آیآر-۴۰). در این مدت موقت، برنامه اقدام مشترک، سطوح غنی سازی و تعداد و نوع سانتریفوژهایی که مورد استفاده قرار میدهد را محدود میکند، بخشهای از ذخیره اورانیوم آن را خنثی میسازد و فرایند بازفراوری پلوتونیوم را متوقف میکند. با این حال همچنان به ایران اجازه میدهد تأسیسات خود را نگاه دارد و به غنی سازی خود هر چند با غنای کمتر، ادامه دهد. این شاید فرایند غنی سازی ایران را کُند کند، اما در مجموع توافقنامه موقت مانع آن نمیشود که ایران به سمت کسب توانمندی تسلیحاتی هستهای پیش نرود.ایران در حال حاضر اورانیوم را تا ۳.۵ و ۲۰ درصد غنی میسازد. این توانمندیها به ترتیب ۸۰ تا ۹۰ درصد از زمان لازم برای رسیدن به اورانیوم ۹۰ درصد غنی شده را پشت سر گذاشتهاند (اورانیومی که برای سلاح هستهای مناسب است). ایران در حال حاضر به اندازهای که دو بمب هستهای تولید کند اورانیوم ۳.۵ درصد غنی شده را در اختیار دارد. همچنین به اندازه کافی اورانیوم ۲۰ درصد غنی شده در اختیار دارد تا یک بمب هستهای تولید کند، اما از آنجا که همه میدانند این یکی از خطوط قرمز اسرائیل است، ایران این مواد غنی شده را به اورانیوم اکسید تبدیل کرده است ـ مادهای که برای سوخت راکتورها کاربرد داد که با انجام اقدامات بیشتری بر روی آن، میتوان آن را بیشتر غنی کرد.در شش ماه آتی، استقرار سریع سانتریفیوژ در نطنز و فوردو، زمان لازم برای غنی سازی این ذخایر و رساندن آنها به اورانیوم تسلیحاتی را کاهش میدهد. این فرایند همچنین شامل استقرار مدلهای نسل دومی آیآر-۲ام نیز میشود که البته وارد چرخه نشدهاند و پیشبینی میشود که دو تا پنج برابر مدلهای آیآیـ۱ کنونی بازدهی داشته باشند. اگر این سانتریفیوژها وارد چرحه غنی سازی شوند، این زیرساختهای سانتریفیوژی قادرند تا زمان لازم برای تولید مواد شکافت پذیر لازم برای ساخت یک بمب هستهای را به نصف کاهش داده و به یک ماه برسانند.در نتیجه در مسیر رسیدن به توافق، ایران رویکرد خود به توانمندی تسلیحاتی هستهای را تقویت میکند، هر چند که سرعت رشد ذخایر اورانیوم خود را کاهش میدهد. توافقنامه موقت به دنبال آن است تا با محدود کردن سطوح غنی سازی، ذخایر اورانیوم و سانتریفیوژها، با این مسئله مقابله کند. ذیل برنامه اقدام مشترک، ایران داوطلب میشود تا غنی سازی خود را به کمتر از ۵ درصد کاهش دهد و همه ذخایر اورانیوم ۲۰ درصد خود را به اورانیوم کمتر غنی شده تحلیل برد (و مجدداً آن را به اورانیوم ۲۰ درصد بازنگرداند)؛ که در این فرایند نیمی از آن را به اورانیوم اکسید تبدیل میکند و نیمی از آن را به اورانیوم ۳.۵ درصد غنی شده، تحلیل میبرد.در توافقنامه موقت ایران ملزم به متوقف کردن غنی سازی ۳.۵ درصد خود نشده است. به هر حال ایران توافق کرده است تا با تبدیل همه اورانیوم ۳.۵ درصد غنی شده خود به اکسید اورانیوم، این ذخیره را حداقل شش ماه محدود کند. همچنین به طور داوطلبانه پذیرفته است تا غنی سازی در سانتریفیوژهای فعال کنونی صورت گیرد بدون آنکه هیچ سانتریفیوژ جدیدی نصب شود؛ هیچ یک از سانتریفیوژهای نسل اول با سانتریفیوژهای نسل دوم جایگزین نشوند و هیچ ارتباطی میان آبشارهای غنی سازی در فوردی ایجاد نگردد. هرگونه محدودیت بلند مدتتری به عنوان بخشی از راهحل جامع مورد بحث قرار میگیرد.توافقنامه موقت نتوانست قاعدهای را برای عقبگرد فرایند غنی سازی ایران وضع کند، که این به طور جدی هر گونه مطالبه گروه ۱+۵ برای چنین عقبگردی را در توافقنامه طولانی مدتتر، دشوار میکند. تعهد ایران مبنی بر عدم متصل کردن آبشارها در فورددو میتواند یکی از راههای میانبرزدن را با ممانعت از غنی سازی بیشتر از ۲۰ درصد در مناطق بسیار امن، مسدود کند؛ مناطقی که به هیچ وجه قابل نفوذ و انهدام نیستند.با این حال، دیگر محدودیتها رویکردهای دیگر ایران به توانمندی تسلیاحتی هستهای ایران را مسدود یا محدود نمیکند. ذخیره اکسید اورانیوم ۲۰ درصدی برای تولید یک سلاح هستهای کافی است، البته در صورتی که تبدیل به اورانیوم شده و بیشتر غنی شود. فرایند بازگردانی به حالت اول، به لحاظ شیمیایی شبیه چیزی است که در حال حاضر برای فرایند تبدیل استفاده میشود و میتواند ظرف مدت چند هفته یا حتی چند روز انجام گیرد.ایران همچنین با در اختیار داشتن ذخیره اورانیوم ۳.۵ درصد خود میتواند توانمندی میانبرزدن را احراز کند، که این توانمندی با اضافه شدن ذخیره اورانیوم ۲۰ درصد غنی شده تبدیل به گاز شده، افزایش پیدا کند. همچنین افزایش اورانیوم تازه غنی شده ۳.۵ درصد در طول بازه شش ماهه توافقنامه میتواند به این امر کمک کند، حداقل تا زمانی که ایران تأسیساتی را برای تبدیل آن به اورانیوم اکسید آماده سازد. هر چند که ایران به طور داوطلبانه توافق کرده است تا از سانتریفیوژهای کارآمدتری غیر از از آیآر-۱ استفاده نکند، اما برنامه اقدام مشترک اجازه میدهد فعالیتهای پژوهشی و توسعهای تحت نظارت ادامه یابد، هم روی سانتریفیوژهای موجود و هم روی مدلهای پیشرفتهتر آن. این توافقنامه همچنین اجازه میدهد تا سانتریفیوژهای کنونی که خراب شدهاند، با مدل مشابه خود جایگزین شوند. در نتیجه ایران میتواند به لحاظ نظری برنامه هستهای خود را با ارتقای کارآمدی سانتریفیوژهای کنونی خود، سرعت بخشد. ارزیابیهای کارشناسان متنوع است اما همگی نشان میدهند که آیآر-۱ میتواند اورانیوم را حداقل تا ۳۳ درصد غنی سازد و حتی تا ۱۰۰ درصد نیز پیش رود، بسیار سریعتر از آن سانتریفیوژهایی که در حال حاضر فعال هستند. با ارتقای عملکرد سانتریفیوژ، همانطور که پیش از این نیز انجام شده، ایران زمان میانبرزدن خود را کمتر از آن چیزی خواهد کرد که در توافقنامه بر سر آن توافق صورت گرفته است.ایران همچنین توانمندی غنی سازی پنهان خود را در اختیار خواهد داشت. برنامه اقدام مشترک ایران را ملزم نمیسازد تا هیچ یک از ۹۰۰۰ سانتریفیوژ غیر فعال خود را از حالت استقرار خارج سازد. اگر ایران بازدهی سانتریفیوژهای خود را افزایش دهد، چنانکه در توافق موقت اجازه آن صادر شده، زیر ساخت لازم (از جمله ناوگان آیآر-۲) را همچنان در اختیار دارد تا ذخیره اورانیوم ۳.۵ درصد خود را در کمتر از یک ماه به سطح غنای اورانیوم تسلیحاتی برساند. اگر یک توافق نهایی محقق نشود، یا اگر ایران بخواهد از توافقنامه موقت تعدی کند، این ظرفیت میتواند اورانیوم تسلیحاتی کافی برای ساخت یک سلاح را با سرعتی ۲۰ درصد بیشتر از سرعت خود پیش از برنامه اقدام مشترک، تولید کند.در نهایت اینکه برنامه اقدام مشترک توانست سرعت حرکت پلوتونیوم ایران به سمت تسلیحات هستهای را به طور موقت کاهش دهد. ایران به طور داوطلبانه پذیرفت تا فعالیتهای لازم برای آغاز کار راکتور آب سنگین اراک را متوقف سازد، که این توافق شامل حال توقف ساخت و ساز خود راکتور نیز میشود. این امر در مقایسه با دورهای پیشین مذاکرات در ژنو، به مثابه پیشرفتی برای گروه ۱+۵ است، یعنی زمانی که ایران تنها با عدم راهاندازی راکتور در بازه شش ماهه توافق کرد. (یک چنین اقدام اعتماد سازی همچنان جای بحث دارد چرا که ساخت این تأسیسات فاصله چندانی با راهاندازه راکتور در بازه زمانی موقت ندارد.)جدای از ظرفیتهای غنی سازی ایران، اینکه برنامه اقدام مشترک از ایران نمیخواهد که ذخایر خود را برای تبدیل به یک سایت بیطرف منتقل کند یا یکی از تأسیسات خود را تعطیل کند، خود مسئله آفرین است؛ این مطالبهای است که گروه ۱+۵ پیش از این بارها مطرح کرد. در واقع با توافق کردن با یک تأسیسات تازه اعلان شده (تأسیسات تبدیل برای تبدیل ذخیره اورانیوم ۳.۵ درصد غنی شده)، توافقنامه موقت تأیید میکند که ایران به نحو مؤثری برنامه هستهای خود را بر اساس ذخیره اورانیوم خود به طور موقت پیش میبرد.همچنین هیچ دلیلی وجود ندارد که بپذیریم توافق نهایی که توسط برنامه اقدام مشترک پیشبینی میشود، محدودیتهای کافی را بر برنامه هستهای ایران وضع میکند. این سند مقرر میدارد که «یک برنامه غنی سازی، سطح غنی سازی و ذخیره اورانیوم غنی شده، مورد توافق دو طرف»، بخشی از یک راهحل جامع باشد، در نتیجه این امکان را باز میگذارد که ایران بتواند پیشرفت خود به سمت توانمندی تسلیحاتی هستهای غیر قابل شناسایی را همچنان مطرح ببیند. حتی این اقدامات نیز موقت خواهد بود و در نهایت با رفتاری از سوی ایران مواجه میشود که «همه دولتهای غیر هستهای عضو انپیتی» در پیش گرفتهاند. این به معنای آن است که توافق موفق میزان اعتمادی را در مورد ایران ایجاد میکنند که برای مثال هلند به این کشور دارد. با چنین اجازه آشکاری برای ادامه فعالیتهای هستهای به طور کامل و همه جانبه، ظهور ایرانی مسلح به تسلیحات هستهای، اجتناب ناپذیر است.۴. تحمیل کردن رژیم نظارتی شدید بینالمللیبرنامه اقدام مشترک، رژیم نظارتی برای تشخیص پایبندی ایران به هر دو توافقنامه موقت و جامع را تشدید کرده است. این برنامه دسترسی منظم آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تأسیسات هستهای را تقویت کرده است تا با سرعت بیشتری هرگونه میانبرزدن ایران را در تأسیسات شناخته شده، شناسایی کند. در شرایط ایجاد یک توافقنامه نهایی، آژانس ممکن است بتواند تصویری کاملتر از برنامه هستهای ایران به دست آورد، از جمله از تأسیسات و فعالیتهای احتمالی اعلان نشده. با این حال حتی این اقدامات سختتر به بازرسان، در مورد گستره و میزان پیشرفت برنامه هستهای ایران، اطمینان کامل نمیدهند. یک چنین اطمینانی، به مثابه پیششرط برای ممانعت از دست یافتن ایران به توانمندی تسلیحاتی هستهای غیر قابل تشخیص است.همواره نگرانیهای مشروعی وجود داشته است که ایران میتواند به مقدار کافی مواد شکافت پذیر برای یک سلاح هستهای تولید کند یا با ساخت تأسیاست هستهای مخفی هرگونه توافقی را زیر پا بگذارد، حتی پس از آنکه یک چنین توافقنامهای را امضا کرده است. ایران همه تأسیاست غنی سازی کنونی خود را مخفیانه ایجاد کرد، در حالی که ورود آژانس به اراک را با دشواری میسر میساخت، از ورود بازرسان به پارچین جلوگیری میکرد؛ پارچین جایی است که اطلاعات ما نشان میدهد پژوهشهای تسلیحاتی سازی انجام میشود. نظارت مهمترین عنصر حصول اطمینان از پایبندی ایران به محدودیتهایی است که بر برنامه غنی سازی آن وضع شده است. جان کری، وزیر امور خارجه، این موضوع را با گفتن این جمله تأکید کرده است «ما دست روی دست نمیگذاریم و تظاهر نمیکنیم که ایران در حال انجام تعهدات خود است. ما باید عملی شدن این تعهدات را اثبات کنیم.»به این منظور، برنامه اقدام مشترک دسترسی به تأسیسات شناخته شده ایران را در بازه زمانی شش ماهه توافقنامه، افزایش میدهد. از جمله بازرسی روزانه و بازرسیهای اعلان نشده از فوردو و نطنز (پیش از این نظارتها هفتگی یا هر دو هفته یکبار انجام میشد). همچنین این توافقنامه دسترسی آژانس به سایتهایی را که پیش از این ورود به آنها ممنوع بود را ممکن میسازد که اگر ظرفیتهای غنی سازی ایران رو به سمت بازدهی هر چه بیشتر پیش روند، از طریق این بازرسیها مشخص میشوند. یکی از مشکلات کلیدی آن است که توافقنامه همچنان دسترسی کامل و نامحدود را به تأسیسات اعلانی ایران برای دوره موقت میسر نمیسازد و نیز این نظارتها شامل نظارت بر فعالیتهای تسلیحاتی سازی ایران نیز نمیگردد، به رغم آن که ایران در حال حاضر پادمانهای توافقی انپیتی را امضا کرده است. علاوه بر این، چنانکه در مورد دیگر اقدامات موقت صدق میکند، صدور مجوز برای این دسترسی تسهیل شده، از طرف ایران داوطلبانه صورت گرفته است. در نهایت اینکه آژانس تنها زمانی قادر خواهد بود تا از دسترسی بیشتر و متداولتر خود به طور کامل بهره ببرد که بتواند منابع اضافی و توانمندیهای لازم برای این نظارتها را تحصیل کند.برنامه اقدام مشترک همچنین خواهان ایجاد رژیم نظارتی محکمتر در توافقنامه نهایی است. ایران باید پروتکل الحاقی به توافقنامه پادمانی را که در سال ۲۰۰۳ امضا کرد، تصویب و اجرا کند. این به مثابه پیشرفت در چیزی خواهد بود که ایران در گفتگوهایی پیشینی تأیید کرده بود و دسترسی آژانس را به تأسیسات هستهای ایران بیشتر میکند و به آن تصویر کاملتری از برنامه هستهای ایران میدهد.اول اینکه ایران میبایست فعالیتهای بیشتری را اعلان کند، از جمله تولید ادواتی که برای غنی سازی اورانیوم یا بازفراوری پلوتونیوم و تکنولوژیهای تسلیحاتی سازی، لازم هستند. (تا زمان رسیدن به توافقنامه جامع، ایران فقط باید در مورد مواد و تأسیسات هستهای خود گزارش بدهد، چنانکه در حال حاضر چنین میکند.) این امر میتواند اطلاعات بهتری را در مورد توانمندیهای غنی سازی و هرگونه پیشرفت کاری در راکتور اراک، به بازرسان بدهد.دوم این که پروتکل الحاقی به بازرسان اجازه میدهد تا فهرست بلند بالایی از تأسیسات اعلانی را نظارت کنند و نیز بر هر تأسیسات اعلان نشده مشکوکی نیز نظارت داشته باشند. این مقرره آخر (که به طور رسمی «دسترسی تکمیلی» نامیده میشود) میتواند به تأیید کامل بودن گزارش ایران در مورد برنامه هستهای خود، کمک کند ـ به عبارت دیگر فعالیتهای ایران در سایتهای اعلان شده مطابق با پادمانهای آژانس بوده و ایران هیچ سایت غیر اعلان شدهای در اختیار ندارد. تا آن زمان، آژانس تنها میتواند صحت اعلان ایران را بسنجد، به عبارت دیگر، مطابق بودن آنها با پادمانیهایی موجود در سایتهای اعلان شده. این تفاوت باعث شده است تا یکی از تحلیلگران منع گسترش تسلیحات هستهای چنین بگوید: «پروتوکل الحاقی قرار است تا ناظران را از جایگاه عدهای گزارشگر به عدهای کارشناس و بازرس، ارتقا بخشد.»با در نظر گرفتن سابقه طولانی ایران در انجام فعالیتهای اعلان نشده و ممانعت از دسترسی ناظران، پروتکل الحاقی رژیم نظارتی را تا زمانی اجرا توافقنامه جامع، ادامه خواهد داد. این کار هزینههای ایران در تعقیب سلاح هستهای را افزایش میدهد و احتمال شناسایی این قبیل اقدامات را نیز بالا میبرد.با این حال، حتی پروتکل القاقی از استحکام کافی برخوردار نیست. در هر جا که بتواند ایران همچنان مانع دسترسی ناظران به سایتهای اعلان نشده خواهد شد و در نتیجه آژانس لازم است پیش از آنکه ناظرانش بتوانند از سایتها دیدار کنند، شک و تردید خود را ثابت ند.علاوه بر این پروتکل الحاقی انجام نظارتهای سرزدهتر را میسر نمیسازد و نیز امکان نظارت غافلگیر کننده در هر زمان یا هر مکانی را میسر نمیسازد. این میتواند توانایی آژانس برای شناسایی و نظارت بر هرگونه تأسیسات غنی سازی ایران که اعلان نشده است را محدود کند. دشواری دیگری که هنوز باید پاسخ بگیرد این است که برنامه اقدام مشترک ایران را ملزم نمیسازد تا تخطی از پادمانهای موجود را بر طرف ساخته و به آنها پایبند باشد.۵. حل کردن نگرانیهای بینالمللی در مورد برنامه هستهای ایرانبرنامه اقدام مشترک شامل چند گام کوچک و موقت است تا نگرانیهای آژانس را در مورد نقض مفاد انپیتی توسط ایران بر طرف کند. با این حال این برنامه ایران را ملزم نمیسازد تا واقعاً این نگرانیها را برطرف سازد، به رغم تعهدات قانونی که در قبال شورای امنیت سازمان ملل بر عهده دارد. این مسئله به شدت درک ناظرات را از پیشرفت ایران به سمت توانمندی تسلیحاتی هستهای، پیچیده میسازد.آژانس به طور مکرر شکایت کرده است که ایران در مورد فعالیتهای هستهای خود، از جمله تسلیحاتی سازی احتمالی آن، رو راست نبوده است. همه اینها به مثابه ایجاد خلل در انپیتی و توافقنامه پادمانی هستند که ایران امضا کرده است. این مسئله آژانس را تشویق میکند تا ایران را ناقض انپیتی بخواند، که به نوبه خود باعث شد که شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل خواهان همکاری ایران شوند. پنج مورد از این قطعنامهها ذیل فصل هفتم منشور سازمانل ملل تصویب شدند و به لحاظ قانونی الزامآور هستند.برنامه اقدام مشترک، گامی کوچک در شفاف سازی فعالیتهای هستهای ایران است. این برنامه باید «اطلاعات خاصی» را در مورد گردش غنی سازی و فراهم آورده و پرسشنامه اطلاعاتی طراحی شده برای راکتور اراک را دائماً به روز رسانی کند، که در نتیجه ارزیابی دقیقتری از راکتور و مواد هستهای و دیگر عناصر مرتبط با آن، حاصل میشود. با این حال، این برنامه دیگر نگرانیهای مربوط به توافقنامه پادمانی را مورد بررسی قرار نداده است، بگذریم از اینکه ایران را ملزم نمیسازد در مورد این مسائل با آژانس همکاری لازم را انجام دهد. مطالبه کنونی شامل فعالیتهای تسلیحاتی سازی گذشته و پژوهشهای موشکی بالستیکی و نیز تأسیسات مشکوک به برنامههای تسلیحاتی ایران را شامل میشود.در واقع توافقنامه موقت از ایران نمیخواهد که قطعنامههای شورای امنیت ملی سازمان ملل را اجرا کند و نیز مفاد مربوط به توافقنامه نهایی برای برطرف کردن نگرانیهای آژانس را مشخص نمیسازد. برنامه اقدام مشترک تنها خواهان آن است که همه اطراف ماجرا «قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را مد نظر قرار دهند و رسیدن به یک نتیجه رضایت بخش را که مطلوب شورای امنیت سازمان ملل نیز هست، پیش روی خود قرار دهند» و «با همکاری مناسب با آژانس، نگرانیهای گذشته و حال حاضر را برطرف سازند.» همچنین، ایران ملزم نشده است تا این نگرانیها را در توافقنامه جامع برطرف سازد، بلکه تنها با چیزی توافق کرده است که «حقوق و تکالیف اعضای انپیتی و توافقنامههای پادمانی آژانس را منعکس میکند.» این بدان معناست که تصمیم آژانس، در «چارچوب همکاری» با ایران به تاریخ نوامبر ۲۰۱۳، عملی نشد، تا شاید از این طریق تلاشها برای حل نگرانیهای گذشته متوقف شده و به جای آن برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد فعالیتهای هستهای آینده، تمرکز بیشتری صورت گیرد.۶. پایبندی به تعهدات قانونی بینالمللیبرنامه اقدام مشترک، چالشی جدی پیش روی تلاشهای لازم برای تطبیق برنامه هستهای ایران با دستورالعملهای انپیتی ایجاد کرد. این برنامه لزوم تعلیق غنی سازی در ایران را مورد غفلت قرار داد و راه را برای به رسمیت شناخته شدن «حق» غنی سازی برای ایران را هموار کرد (هر چند که متن برنامه اقدام مشترک از این عبارت استفاده نمیکند). این مسئله، با عادی ساختن یک برنامه هستهای غیر قانونی، امکان احقاق رژیم بینالمللی منع گسترش تسلیحات هستهای را در معرض تهدید قرار میدهد.ایران برای چندین سال است که این الزام قطعنامههای شورای امنیت ملی سازمان ملل را که «باید همه فعالیتهای مرتبط با غنی سازی و بازفراوری را رها کند»، زیر پا میگذارد. مذاکره کنندگان ایرانی همواره مدعی هستند که انپیتی حق غنی سازی را برای ایران تضمین میکند و همین «حق» مفروض پیش از رسیدن به هر توافقی باید تأیید شود. با این حال، هیچ مادهای در انپیتی حتی اشاره نمیکنند که حقی اینچنینی برای همه وجود دارد، به ویژه حقی که ظرفیت استفاده نظامی دارد. این امر به خوبی در سخنان اخیر جان کری، وزیر امور خارجه و وندی شرمن، معاون وزیر امور خارجه، آشکار شد که انپیتی هیچ حرفی از غنی سازی نمیزند و اینکه هیچ کشوری حقی ذاتی برای این کار ندارد. برنامه اقدام مشترک مشکلات جدی در این باره دارد، چرا که ایران را متعهد به انجام تعهد خود یعنی تعلیق غنی سازی نمیکند؛ تعهدی که در قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل پذیرفته است.مسئله مخربتر، این امتیاز است که ایران همچنان اجازه دارد که «با محدودیتهای مشخص شده» به غنی سازی خود ادامه دهد. این فراتر از پذیرش غنی سازی بوده و مدعی است که اقدامات ایران داوطلبانه بود و حاکی از آن است که میتواند آنها را انجام دهد یا ندهد. این به هیچ وجه برابر با به رسمیت شناختن حق غنی سازی نیست، بلکه این تصور را تقویت میکند که چنین تصمیماتی به مثابه حقوق خاصی برای ایران هستند. برنامه اقدام مشترک همچنین اعلان میکند که هرگونه توافق نهایی باید «یک برنامه غنی سازی مورد تعریف دو طرف را شامل شود.» با در نظر گرفتن اصرار ایران بر این موضوع، تعریف مذکور احتمالاً شامل به رسمیت شناخته شدن «حق» ادعایی غنی سازی برای ایران میشود. علاوه بر امتیازات مربوط به محدودیتهای زمانی بر هرگونه توافقنامه نهایی، این به مثابه برداشتن گامی مهم در جهت عالی سازی برنامه هستهای ایران خواهد بود، به رغم فقدان تضمین در توافق موقت یا بلند مدت مبنی بر اینکه ایران ابتدا ملزم به اجرای تعهدات خود در انپیتی شود.