Quantcast
Viewing all articles
Browse latest Browse all 35678

آیا معامله‌ی هسته‌ای با ایران ممکن است؟

به گزارش عصر امروز به نقل از برهان، پس از به قدرت رسیدن باراک اوباما در ایالات متحده‌ی آمریکا، وی سعی کرد تا با بهره‌گیری از ابزار تحریم و به‌کارگیری دیپلماسی، مانع پیشرفت هسته‌ای ایران به بهانه‌ی جلوگیری از دستیابی به سلاح هسته‌ای شود. با این وجود، نه دیپلماسی مورد نظر اوباما و نه مذاکرات گروه ۱+۵ با نمایندگان جمهوری اسلامی و نه تشدید تحریم‌ها، نتوانسته است مانعی برای جلوگیری از برنامه‌‌ی هسته‌ای ایران باشد. عدم موفقیت غرب در این موضوع به حدی بوده که حتی برنامه‌ی هسته‌ای ایران با سرعت بیشتری نسبت به قبل حرکت کرده است. هرچند ایران پیوسته اعلام کرده است که در فعالیت‌های هسته‌ای خود به هیچ عنوان به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای نبوده و نیست و این موضوع را در چند مرحله بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای نیز به اثبات رسانده است، اما باز هم آمریکایی‌ها از یک سو حاضر به پذیرش این موضوع نیستند که ایران در برنامه‌ی هسته‌ای خود دستیابی به سلاح هسته‌ای را هدف قرار نداده است و از سوی دیگر، تبعات دیگر دستیابی ایران به تکنولوژی هسته‌ای حتی بدون سلاح هسته‌ای، آمریکا را بر آن داشته است که همچنان بر موضع خود مبنی بر جلوگیری از فعالیت ایران در این زمینه پافشاری کند. از جمله تبعات دستیابی ایران به تکنولوژی هسته‌ای می‌توان به تأثیر مخرب این اقدام بر اقتصاد آمریکا، اثبات قطعی بی‌تأثیر بودن تحریم‌ها و البته عدم کارآمدی آمریکا و غرب در جلوگیری از پیشرفت هسته‌ای یک کشور جهان‌سومی و به دنبال آن، تلاش خاورمیانه یا حداقل مطالبه‌ی ملت‌های خاورمیانه برای اقدامی مشابه در بومی‌سازی تکنولوژی هسته‌ای و حتی دستیابی به سلاح هسته‌ای اشاره کرد که همه‌ی این‌ها نیز به کاهش نفوذ آمریکا در منطقه و حتی کاهش اعتبار نظامی و اقتصادی این کشور در سطح بین‌المللی منجر خواهد شد. از این رو، یکی از گزینه‌های ایالات متحده در مقابله با فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی، پیش کشیدن تهدید نظامی و سعی بر تشکیل یک ائتلاف جهانی برای تحقق این موضوع بوده و هست که به عنوان اهرمی در جلوگیری از عبور ایران از خط‌قرمزهای مسئله‌ی هسته‌ای مطرح است؛ اما با این حال، طرح گزینه‌ی نظامی در مدت زمان بیش از ۱۲ سال که توأم با پیشرفت هسته‌ای ایران نیز بوده است، باعث سرخوردگی و ناامیدی سیاست‌مداران غربی و شرکای اروپایی آن‌ها شده است، زیرا آن‌ها معتقدند که ایران هیچ گاه در قبال مواضع سخت و تهدیدات نظامی جدی نیست و به پیامدهای این تهدید اهمیت نمی‌دهد و عدم توانایی آمریکا در اجرایی ساختن این تهدید نیز منجر به بی‌اعتباری بیش از پیش آن شده است. از سوی دیگر نیز گزینه‌ی نظامی، گذشته از نتیجه‌ی تضمین‌نشده‌اش، خطرات چشمگیری را نیز به همراه دارد و این اقدام حتی اگر از سوی اسرائیل نیز صورت گیرد، نه تنها بدون همکاری و حمایت آمریکا با شکست حتمی همراه خواهد بود، بلکه همان خطرات حمله‌ی مستقیم آمریکا را نیز به دنبال خواهد داشت. با توجه به اینکه مذاکرات صورت‌گرفته نیز تا کنون هیچ نتیجه‌ای رابرای غرب به دنبال نداشته و فقط موازی با ادامه‌ی فعالیت هسته‌ای ایران در حال پیگیری است، به نظر میرسد بخشی از بدنه تصمیم سازان در ایالات متحده‌ی آمریکا به دنبال راهکاری است تا بحران هسته‌ای ایران را به سوی نتیجه‌ای سوق دهد که هم ایران و هم آمریکا با آن موافق باشند. به عبارت دیگر، در صورت امکان، باید چارچوبی طراحی شود که نتیجه‌ی آن به معامله‌ای ختم شود که مورد پذیرش طرفین باشد. برای این منظور، آمریکایی‌ها ابتدا مجبور به بررسی این موضوع هستند که آیا اساساً در روند مذاکرات و خواسته‌های طرفین نقطه‌ای به نام «منطقه‌ی توافق احتمالی» یافت می‌شود تا معامله‌ای در آن صورت گیرد یا خیر؟ و در صورت نبود چنین منطقه‌ای، آمریکا باید با تغییر ساختار معامله، بر روی محاسبات یکی از طرفین یا هر دو طرف به گونه‌ای اثرگذاری نماید تا به یک منطقه‌ی توافق احتمالی برسد؛ به گونه‌ای که شرایط حداقلی مورد قبول معامله برای طرفین را در بر داشته باشد، زیرا با توجه به بن‌بست به‌وجودآمده و موضع قوی‌تر ایران، احتمال انتخاب گزینه‌ی عدم معامله یا قطع مذاکرات از سوی ایران وجود دارد و در صورت وقوع این امر، به مراتب هزینه‌های بیشتری بر ایالات متحده تحمیل می‌‌شود. برای طراحی چارچوب گفته‌شده، ابتدا باید سه بُعد اصلی مذاکره، یعنی تاکتیک‌ها، طراحی ‌معامله و ساختار طراحی شود و در کنار آن، به بررسی رفتار ایران نیز پرداخته شود. با توجه به اینکه نظام تصمیم‌گیری ایران در زمینه‌ی هسته‌ای، از رهیافت سود و هزینه‌ی ملی، با درنظرگیری نفع طولانی‌مدت و آینده‌نگری تبعیت می‌کند و جمهوری اسلامی همواره به گونه‌ای پیش رفته که منافع خود را به بهترین شکل تأمین کند، ارزیابی درک نظام ایران از منافع خود بسیار حائز اهمیت است. برای بررسی این موضوع که آیا می‌توان در مذاکرات به منطقه‌ی توافق احتمالی رسید یا خیر، باید از احتمالات بسیار مطلوب آمریکا به سمت احتمالات مطلوب ایران یا بالعکس حرکت کنیم. این احتمالات از سمت نقطه‌ی مطلوب آمریکا به سمت نقطه‌ی مطلوب ایران، شامل دست کشیدن ایران از برنامه هسته‌ای، توقف غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران، اعمال محدودیت‌های جدی در زمینه‌ی غنی‌سازی، محدودیت‌های ضعیف در زمینه‌ی غنی‌سازی و توانایی ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای می‌شود و در نهایت، به گزینه‌ی آخر می‌رسیم که از نگاه جمهوری اسلامی، به رسمیت شناختن حق استفاده‌ی صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای و از نگاه آمریکایی‌ها، ایران دارای کلاهک‌های هسته‌ای متعدد با موشک‌های پرتابی دوربرد (که پیش از این به این مهم دست ‌یافته) است. البته گزینه‌ی آخر می‌تواند گزینه‌ای مابین نگاه ایران و نگاه آمریکا مبنی بر دستیابی ایران به توانایی ساخت سلاح هسته‌ای برای تضمین و بقای خود، بدون اقدام جدی برای ساخت آن نیز باشد که البته این گزینه با توجه به قدرت نظامی ایران و موقعیت منطقه‌ای و پشتیبانی مردمی نظام آن، که دغدغه‌ی حفظ موجودیت را برای نظام اسلامی به حداقل رسانده، گزینه‌ی بی‌اعتباری است. حال با توجه به مطالب گفته‌شده، باید اول بپذیریم که آمریکا قدرت ایجاد شرایطی را برای جمهوری اسلامی ایران دارد که در آن وضعیت، ایران حاضر به عقب‌نشینی نسبی از گزینه‌ی ایده‌آل خود باشد و بعد به بررسی منطقه‌ی توافق احتمالی بپردازیم. با توجه به بی‌نتیجه بودن گزینه‌ی نظامی که قبل از این نیز در خصوص آن بحث شد، تنها گزینه‌ی باقی‌مانده مسئله‌ی تحریم‌ها علیه ایران است. این موضوع با توجه به فشار مستقیمی که به ملت ایران وارد می‌کند و با ادعای غرب مبنی بر دوستی با ملت ایران و حمایت حقوق‌بشری از مردم ایران در تناقض صریح قرار دارد و حتی باعث اتحاد ملی بیشتر و حمایت قوی‌تر از نظام در داخل ایران شده است، هزینه‌های هنگفتی برای آمریکا به دنبال داشته است. غیر از این موضوع، نتیجه‌ی تحقیقات و بررسی‌های مؤسسات غربی نیز نشان داده که تحریم‌ها غیر از اینکه باعث پیشرفت بیش از پیش ایران در دستیابی به تکنولوژی‌های گوناگون و خودکفایی شده است، هیچ تأثیر قابل توجه دیگری که باعث عقب‌نشینی این کشور از مواضع هسته‌ای خود شود، نداشته و ندارد. پس جمهوری اسلامی ایران دلیلی برای انعطاف‌پذیری در مسئله‌ی هسته‌ای نمی‌بیند و بر همین اساس و با توجه به عدم عقب‌نشینی ایران از مواضع هسته‌ای، رسیدن طرفین مذاکره به نقطه‌ی توافق احتمالی، ولو با بهره‌گیری از هر نوع ساختار یا تاکتیکی، امکان‌پذیر نیست. این مسئله را می‌توان با ذکر مثال یک معامله‌ی تجاری ساده تبیین کرد. بدین شرح که اگر شخصی به دنبال خرید خانه‌ای تا سقف حداکثر ۱۰۰میلیون تومان باشد، اما فروشنده‌ی خانه یک پیشنهاد معتبر ۱۵۰میلیون‌تومانی از شخص دیگری را در دست داشته باشد، ممکن نیست هیچ معامله‌ای صورت گیرد و در این مسئله فرقی نمی‌کند که توانایی مذاکره یا قدرت چانه‌زنی در چه سطحی اعمال شود؛ اما اگر پیشنهاد خریدار دیگر خانه در عوض ۱۵۰‌میلیون تومان یک پیشنهاد ۱۱۰میلیون‌تومانی باشد، آن گاه پیشنهاد خرید ۱۰۰میلیون‌تومانی نیز مطرح است و حتی احتمال معامله وجود دارد و این معامله می‌تواند تا حد زیادی به قدرت مذاکره و چانه‌زنی دو خریدار با فروشنده وابسته باشد. با توجه به اینکه پیشینه‌ی رفتاری جمهوری اسلامی نشان داده که دولت ایران همواره حاضر است به خاطر تحقق منافع حیاتی خود، هزینه‌های سنگین را تحمل کند، پس هیچ ‌گاه گزینه‌های تهدیدآمیز و هزینه‌آور برای ایران کارساز نیست و تنها راه‌حل باقی‌مانده می‌تواند گزینه‌های مشوق باشد یا حداقل گزینه‌هایی که شکل امتیازدهی داشته باشند. به عنوان مثال، تشویق کاهش تحریم می‌تواند یک گزینه‌ی معتبر باشد که القای رفتار صادقانه از سوی غرب به ملت ایران را نیز با خود به همراه دارد؛ اما این گزینه نیز باید دارای سه ویژگی اساسی باشد تا بر خلاف گزینه‌ی نظامی و اعمال تحریم، مورد بی‌اعتنایی ایران قرار نگیرد. اول اینکه باید از دید طرف مقابل (جمهوری اسلامی) معتبر باشد. به عبارت دیگر، بیشتر از آنکه یک وعده باشد، باید به مرحله‌ی اجرا برسد. برای مثال، وقتی آمریکا از گزینه‌ی نظامی صحبت می‌کند، اما به دلیل احتمال عدم موفقیت در به‌کارگیری این تهدید، فقط به افزایش تحریم‌ها اقدام می‌کند، این گزینه بی‌اعتبار می‌شود. همچنین وقتی از برداشتن تحریم‌ها سخن می‌گوید، اما کنگره‌ی آمریکا با آن مخالفت می‌کند، این تشویق نیز بی‌اعتبار است. در معیار دوم و سوم نیز باید تشویق‌ها متناسب با منافع طرف مقابل تعریف شود و همچنین ارزش انتخاب گزینه‌ی معامله را داشته باشد که در این مورد، می‌توان به پیشنهاد ارائه‌ی سوخت ۲۰درصد از سوی کشورهای صاحب این تکنولوژی به ایران اشاره کرد که قرار بود در قبال توقف جمهوری اسلامی ایران از اقدام به دستیابی مستقیم خود به این سوخت صورت بگیرد، اما با توجه به بی‌تعهدی پیشنهاددهنده در تأمین این سوخت و اقدام متقابل ایران برای تولید مستقیم این ماده‌ی سوختی، این گزینه برای همیشه از سبد تعاملات طرفین حذف شد. در هر حال، آمریکایی‌ها که همه‌ی گزینه‌های پیش ‌رو، از قبیل تهدید نظامی، تحریم و پیشنهاد گفت‌وگو و تلاش برای نفوذ را قبلاً امتحان کرده‌اند و دست ‌خالی بازگشته‌اند، چاره‌ای ندارند که روند فعلی مذاکرات را که به یک روند فرسایشی و البته ضررده برای ادعاها و تهدیدات غرب محسوب می‌شود، تغییر دهند و این موضوع نیز جز با اعطای محرک‌های تشویقی و به عبارت دیگر، امتیازدهی امکان‌پذیر نخواهد بود.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 35678

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>